English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2035 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
decision model U الگوی تصمیم گیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sewed up <idiom> U تصمیم گیری
decision making U تصمیم گیری
decision criteria U ضوابط تصمیم گیری
decision theory U نظریه تصمیم گیری
decision tree U مسیر تصمیم گیری
decision variable U متغیر تصمیم گیری
decision table U جدول تصمیم گیری
decision making policy U سیاست تصمیم گیری
dss U سیستم پشتیبان تصمیم گیری
partial jurisdiction U حق تصمیم گیری یا قضاوت محدود
pass a resolution U با رای گیری تصمیم گرفتن
decision lag U تاخیر زمانی در تصمیم گیری
get down to brass tacks <idiom> U فورا شروع به تصمیم گیری
not touch something with a ten-foot pole <idiom> U تصمیم گیری چیزی به طور کامل
decision tree U اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
decision U تصمیم گیری برای انجام کاری
play it by ear <idiom> U تصمیم گیری درچیزی برطبق شرایط
decisions U تصمیم گیری برای انجام کاری
tip the balance <idiom> U تصمیم گرفتن ،نفوذ درتصمیم گیری
take something to heart <idiom> U به صورت جدی تصمیم گیری کردن
interrupts U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupting U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupt U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
decision U اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
go in for <idiom> U شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
decisions U اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
layers U لایهای که درباره مسیرهای استفاده شونده و هزینه و... تصمیم گیری میکند
layer U لایهای که درباره مسیرهای استفاده شونده و هزینه و... تصمیم گیری میکند
logic U عمل کامپیوتری یا تابعی که تصمیم گیری میکند. قط عات کامپیوتر یا سیستم دیجیتال
decisions U نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
decision U نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
decision U علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
decisions U علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
AI U طراحی و پیشبرد برنامههای کامپیوتری که از هوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید می کنند و شامل دلایل ابتدایی و سایر خصوصیات بشری هستند
intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
He's a wet blanket. U او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
attack pattern U الگوی تک
normative model U الگوی هنجاری
neoclassical model U الگوی نئوکلاسیک
movement pattern U الگوی حرکتی
pattern of development U الگوی توسعه
probabilistic model U الگوی احتمالی
stenograph U الگوی حروف
stochastic model U الگوی تصادفی
random model U الگوی تصادفی
two sector model U الگوی دو بخشی
vintage model U الگوی زمانی
purchasing patterns U الگوی خرید
program schema U الگوی برنامه
probabilistic model U الگوی تصادفی
radiation pattern U الگوی تابش
molecular model U الگوی مولکولی
mathematicl model U الگوی ریاضی
energy pattern U الگوی انرژی
econometric model U الگوی اقتصادسنجی
haavelmo model U الگوی هاولمو
macro model U الگوی کلان
field template U الگوی فیلد
mathematical model U الگوی ریاضی
dynamic model U الگوی پویا
bit pattern U الگوی بیتی
bit pattern U الگوی ذرهای
economic model U الگوی اقتصادی
micro model U الگوی خرد
demand pattern U الگوی تقاضا
conjunctive model U الگوی عطفی
stimulus response model U الگوی محرک- پاسخ
s r model U الگوی محرک- پاسخ
keyboard template U الگوی صفحه کلید
space filling molecular model U الگوی مولکولی فضا پر کن
scheme U الگوی پیش فرض
developmental motor pattern U الگوی حرکت تکوینی
vintage model U الگوی مقطع زمانی
street gauge U الگوی سطح راه
sport skill pattern U الگوی مهارت ورزشی
drill jig U الگوی مته کاری
stick and ball model U الگوی گلوله و میله
drilling jig U الگوی مته کاری
stencil plate U الگوی نقشه برداری
feminiene stereotype U الگوی قالبی زنانگی
planning model U الگوی برنامه ریزی
archetype U طرح یا الگوی اصلی
macro dynamic model U الگوی کلان پویا
balanced growth model U الگوی رشد متوازن
free electron model U الگوی الکترون ازاد
fundamental motor pattern U الگوی بنیادی حرکت
pattern construction drawing U الگوی نقشههای ساختمانی
noncompetitive model U الگوی غیر رقابتی
micro dynamic model U الگوی خرد پویا
archetypes U طرح یا الگوی اصلی
stimulus organism response model U الگوی محرک- جاندار- پاسخ
s o r model U الگوی محرک- جاندار- پاسخ
matrixes U الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
matrix U الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
repeating group U الگوی داده مکرردریک رشته بیتی
grade U الگوی لباس ارزش نسبی سنگ معدنی درجه موادمعدنی
grades U الگوی لباس ارزش نسبی سنگ معدنی درجه موادمعدنی
area U دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
dither U رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
areas U دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
dithers U رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
dithered U رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
encoding U نمایش یک حرف یاعنصر با ترکیب یا الگوی یکتا از بیت ها در یک کلمه
audio U الگوی صوتی دیجیتال که روی دیسک ذخیره شده است
dense binary code U کدی که تمام حالتهای ممکن الگوی دودوئی در ان بکار برده میشود
decision U تصمیم
avowing U تصمیم
avows U تصمیم
decisions U تصمیم
irresolute U بی تصمیم
avow U تصمیم
plucking U تصمیم
pluck U تصمیم
plucks U تصمیم
plucked U تصمیم
resolutions U تصمیم
will-power U تصمیم
determination U تصمیم
resolves U تصمیم
nonplus U بی تصمیم
rulings U تصمیم
ruling U تصمیم
resolution U تصمیم
resolve U تصمیم
weak kneed U بی تصمیم
weak-kneed U بی تصمیم
masks U محل ذخیره سازی در کامپیوتر که حاوی الگوی بیتها به صورت ماسک است
mask U محل ذخیره سازی در کامپیوتر که حاوی الگوی بیتها به صورت ماسک است
format U فرآیندی که الگوی فیزیکی و ترتیب شیارها و سکتورهای روی دیسک را مشخص میکند
formats U فرآیندی که الگوی فیزیکی و ترتیب شیارها و سکتورهای روی دیسک را مشخص میکند
make up one's mind <idiom> U تصمیم گیریکردن
resolutely U از روی تصمیم
canons U : تصویبنامه تصمیم
canon U : تصویبنامه تصمیم
cut and dried <idiom> U تصمیم قاطع
afore thought U سبق تصمیم
nonplus U بی تصمیم بودن
make up one's mind U تصمیم گرفتن
decision theory U تئوری تصمیم
logical decision U تصمیم منطقی
decidability U تصمیم پذیری
decidable U تصمیم پذیر
decision box U جعبه تصمیم
decision instruction U دستورالعمل تصمیم
decision maker U تصمیم گیرنده
decision process U فرایند تصمیم
decision structure U ساختار تصمیم
decision symbol U علامت تصمیم
decision table U جدول تصمیم
decision tree U درخت تصمیم
joint resolution U تصمیم مشترک
determiners U تصمیم گیرنده
determiner U تصمیم گیرنده
regnum U تصمیم مقتدرانه
A one-sided(unilateral)decision. U تصمیم یکجانبه
determine U تصمیم گرفتن
determines U تصمیم گرفتن
determining U تصمیم گرفتن
undecidable U تصمیم ناپذیر
to take a d. U تصمیم گرفتن
decide U تصمیم گرفتن
decides U تصمیم گرفتن
resolve U تصمیم گرفتن
resolves U تصمیم گرفتن
to be resolved U تصمیم گرفتن
special verdict U تصمیم ویژه
mind U تصمیم داشتن
minding U تصمیم داشتن
minds U تصمیم داشتن
resolved that ...... U تصمیم گرفته شد که
i made up my mind to U تصمیم گرفتم که ...
to come to a decision U تصمیم گرفتن
freehand U ازادی در تصمیم
resolution U نیت تصمیم
to make a decision U تصمیم گرفتن
resolutions U نیت تصمیم
sprays U زایده نگهدارنده پالتهای سوارشده روی ریل بار هواپیما الگوی پخش ترکشها
spraying U زایده نگهدارنده پالتهای سوارشده روی ریل بار هواپیما الگوی پخش ترکشها
sprayed U زایده نگهدارنده پالتهای سوارشده روی ریل بار هواپیما الگوی پخش ترکشها
spray U زایده نگهدارنده پالتهای سوارشده روی ریل بار هواپیما الگوی پخش ترکشها
determines U اتخاذ تصمیم کردن
preform U قبلا تصمیم گرفتن
ratio decidendi U مبنای اصلی تصمیم
sub judice U بدون تصمیم قضایی
determinants U تصمیم گیرنده عاجز
determinant U تصمیم گیرنده عاجز
leave hanging (in the air) <idiom> U بدون تصمیم قبلی
malice aforethought U سبق تصمیم سوء
take a dicision U اتخاذ تصمیم کردن
orrive at a conclusion U اتخاذ تصمیم کردن
arrive at a conclusion U اتخاذ تصمیم کردن
arbitrament U قدرت اتخاذ تصمیم
make or buy decision U تصمیم به ساخت یاخرید
swear off <idiom> U تصمیم به ترک چیزی
verdicts U تصمیم هیات منصفه
decision making unit U واحد تصمیم گیرنده
decision support system U سیستم پشتیبانی تصمیم
take a decision U اتخاذ تصمیم کردن
without aforethought U بدون سبق تصمیم
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
1They decided to buy the company outright.
2interfereometry
1مقاله در مورد اندازه گیری شیفت فرکانسی
1ببینیم کارها چطور پیش می رود بعد تصمیم میگیریم
1Formation Process
1When I made my decision to retire,
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com